• وبلاگ : يك فنجان شعر
  • يادداشت : نشناخت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه ميكنه اين مفيد

    حسابي از وبلاگ نويسي انداختت ها

    دلتنگ نيگاتم داش جلال .

    دوباره هم به روزم!!!
    عکستون چه بامزس
    انگار مال بيست سي ساله پيشه
    قشنگ بود
    شعرتونو ميگم
    + سي ما 

    سلام

    من به روز هستم

    منتظر نقد شمام

    سلام خيلي قشنگ و دلنشي بود

    راستي قالب وبلاگت هم خيلي قشنگه

    + خودت مي شناسي 

    سلام

    خوبي با مرام

    اميدوارم هر جا هستي موفق باشي

    به قشنگيه اينجا که نميرسه

    سلام

    خوندم ولي انتظارم بيشتر شده از كارهاي شما

    پشت اين كار فكر خوبي بود ولي درست به بار ننشسته بود انگار

    من باز خواهم گشت از يك ساحل دور

    http://upload.iranblog.com/7/1247766724.jpg

    همدم صميمي انديشمندم ســــــــلا م.....جلال

    رباعي بسيار روان صميمي وداراي مضموني دلنشين بود
    .............................
    در اوج عطش گرماي جنوب...از کرانه هاي خليج فارس تا تخلستانهاي باسخاوت
    وقتي با پيامت دلنشينت از باغ با طراون وسر سبز انديشه ات...دريچه اي به
    خلوت تنهاييم ميگشايي....دل وجانم تازه ميشود.عشق واميد در قلبم شکوفا
    وانگيزه رويش وتعالي ونو انديشي در شعر هايم بيشتر ميگردد...قدم وقلمت
    هميشه ي ايام سبز ومعطر
    دلِ آزاده ي خو درا به دلــــــم بند بزن
    مثل گل باش و به روي همه لبخند بزن
    هرکجا...هر قفسي بود...بيا در باشيم
    دوشقايق...دوهم آوا....دو کبوتر باشيم.....هاشمي زا ده.

    + صالح 

    سلام. بابا فعال . بابا تند تند شعر بذار!

    اين سري يه غزل بذار لطفا. حالش بيشتره

    + آقاي نژاد 
    در دفتر دل رد قلم را نشناخت
    :-(