سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط جلال یقموری در 89/1/9:: 1:52 صبح

اول سلام و سال نوی شما مبارک

دوم اینکه معذرت می‌خوام از اینکه منتظر موندیداینم علامت شرمندگیم

سوم هم اینکه این شعری که الان آپ کردم مال روز اول فروردین امساله که تا حالا وقت نکرده بودم بذارمش تو وبلاگ اما بالاخره توی این نصف شبی یه وقت خالی گیر اومد

نکته آخر هم اینکه بیت اول این شعر از کامنتی که علی محمدی پارسال به مناسبت نوروز توی وبلاگش گذاشته بود اخذ شده.

خداییش دیگه این آخریشه و اونم اینکه این یه شعر آیینیه (هرچند غیر مستقیم).

 

هزار و سیصد و هشاد و هشت سال گذشت
هزار و سیصد و هشتاد و هشت لال گذشت

  

خیال خام عدالت و هجو ثانیه‌ها
و تندباد خزان از تن نهال گذشت

  

در انتظار بهاران شکوفه سر زد و حیف
تگرگ حادثه بر میوه‌های کال گذشت

  

میان جنگل تاریک و مبهم و وحشی
طنین بغض تو از سینه غزال گذشت

  

سطوح خاک به فرسایشش نبود تو را
نظاره کرده و عمرش چه بی‌خیال گذشت

 

به سین هفتم این سفره خورده‌ام سوگند
طلب کنم ز زمین هرچه ماه و سال گذشت

 

تمام ترسم از این است اینکه گویندم
نمانده فرصت دیدار و این مجال گذشت

 


کلمات کلیدی : غزل، آئینی

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها