• وبلاگ : يك فنجان شعر
  • يادداشت : باخت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تصور کن:
    درختاني در مه فرو رفته را
    با انتهايي ناپيدا
    و با آبشاري که دعوتت مي کند
    تا برهنه شوي
    خودت را ميان امواجش پرت کني
    و بي اراده
    با جريانش
    راهي شوي
    به سويي که ....
    همه نا آشنائي است!

    شايد سرت به سنگ بخورد
    شايد سفري رويائي در پيش رويت باشد
    شايد در ميانه راه کوفته و درهم شوي
    شايد هم نشوي
    شايد
    شايد
    و بسا شايد هاي ديگر

    اما اگر زنده بماني
    چيزي بزرگ به دست آورده اي:
    خاطره اي خوش
    از يک ماجراجويي گيج کننده!

    و تابلوي همين طبيعت است،
    عشق:
    با دعوتي که
    انتهايش را نمي توان گمانه زد.