• وبلاگ : يك فنجان شعر
  • يادداشت : كوثر قرآن
  • نظرات : 2 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام همدل بزرگوار

    گل شكفتم از بهاري امدنت....قلم وقدمت هميشه ايم سبز
    ...............
    ياد وخاطره شهيدان..اين سرو قامتان سينه سرخهاي اوج پرواز تا بي نهايت
    که تا ابديت...سند افتخار وهويت تاريخ خاک پاکمان خواهند بود...هميشه سبز
    زمزمه اي با شهيد.....چند بيت از اين شعر بلند
    .......................
    نيمه شبها..در پنـــــاه خاکريز..........باتو بودم اي پرســــــتوي عزيـــــز
    با تو با آن ذکـــــــر يــــارب ياربت.........عشق گل ميکرد هرشب بر لبت
    در نگاهت صد معـــما داشتـــي.........در بيــــــابان شور دريا داشتي
    اي زعشق وجانفشاني بي نظير......سينه ي سرخت شکوفا شد زتير
    خنده زد آلاله ي زخمت به درد..........آسماني شد وجودت در نبـــــــــرد
    نيمه شب..ديدم که بالا ميروي.........تا خدا تا عرش اعلـــي مي روي
    بال وپر را بــــــاز کردي تا خدا..........نيمه شب پــــــــــرواز کردي تا خدا
    رفتي ومن مانده ام تنـــها ترين..........قطره اي در وسعت دريـــــــا ترين
    چيست اکنون زندگي جز آه ودرد.......آه با اين زندگــــــي بايد چه کرد..؟
    خســــته ام امروز وتنها مانده ام........دور...از غوغاي دريــــــا مانــــده ام
    کاش سهمي هم به اين دل ميرسيد....کشتي ماهم به ساحل ميرسيد
    در هواي عشق با من دل نبــــود..........بر شهـــادت ذره اي قابـــل نبود
    ورنه روح عشق در ما مي دميــد..........قسمت ماهم شهادت ميرسيد
    تا شوم در ظلمت شب..روسپــيد........کاش ميبردي مرا هم اي شهـــيد
    ...................شعر هاشمي زا ده