بازهم خاک بلا در کربلا افکنده شد
دست ساقی بهر دعوت درب را کوبنده شد
ماه آمد* لیک خورشید از خجالت آب گشت
محو خورشید جمالش چشم هر بیننده شد
تاب تصویرش ندارم تا بگویم آن زمان
تیر بر مشکی نشست و ساقیش شرمنده شد
میرود سروی خرامان پیش چشمان پدر**
جانش از تن میرود گویا که حال آینده شد***
بر سر نعش جوانی چون فرود آمد پدر
چون نمک بر زخم او از سوی دشمن خنده شد
غنچهای از تشنگی پژمرده و بیتاب بود
بوسه زد تیر از گلویش تا ز ساقه کنده شد
بوی هفتاد و دو گل در بین جمع دوستان
یادگار مشتعل در ختم این پرونده شد
__________________________________
*.قمر بنی هاشم (ع)
**.اشاره به لحظه وداع علی اکبر با پدر و اینکه امام حسین (ع) به او فرمودند قبل از رفتن به میدان جنگ چند قدمی پیش چشمانم راه برو
*** .تا عصر این روز جان مبارک حسین علیه السلام هم از قفس تن پر خواهد زد ولی گویا با دیدن جنازه مطهر علی اکبر همین الان اتفاقی که در عصر می خواهد بیفتد (مفارقت روح مبارک حسین ع از تن) اکنون اتفاق افتاد.
انشاءالله شعر بعدیم درباره آقا علی اکبر (ع) خواهد بود