اولین پستی که علی محمدی توی وبلاگ جدیدش (دل ریخته) گذاشت این بود
آشفته، خراب، مستِ مست آمده است
آن چیز که نیست، آن چه هست آمده است
تا از دل چاه، ماه را بردارد
دل-ریخته ای کوزه به دست آمده است
من هم با خوندن این شعر زیبا سر ذوق اومدم و این دوبیتی رو گفتم
تو کوزه به دستی و منم مست شراب
این قصه ی ماه بوده بر جاری آب
تا بوده همین بوده که تاراج شویم
دل-ریخته ای، مشتعلم، کو پایاب؟
علی محمدی هم توی جوابم این دوبیتی رو سرود
در قاب نگاه پنجره ماه بکش
مهتاب دل مرا در این چاه بکش
با کوزه بیا ولی بدان آبی نیست
ای مشتعل کوزه به دست آه بکش!
باز هم ذوق ما با شنیدن یه شعر زیبای دیگه گل کرد
از کوزه نگاه می تراود نم نم
دلتنگی ماه می تراود نم نم
باران که ز پشت پنجره می بارد
از پنجره آه می تراود نم نم
اینجا بود که هادی فکری عزیز هم با دوبیتی زیر به جمع ما اضافه شد
ای خسته که از راه دراز آمده ای
ای کوزه به دست آمده، باز آمده ای
از کوزه همان برون تراود که در اوست
با یک سبد از عشوه و ناز آمده ای
ادامه دارد...