آه معشوقه! رنگ من زرد است
این غزل ماجرای یک مرد است
من مریضم، کمی تبم بالاست
عشق، شرح هزار و یک درد است
یخ زده طبع شعریم انگار
ذوق من مرده؟ یا هوا سرد است؟
زده ام بس قدم ز دوری تو
شده ام چون سگی که ولگرد است
همه کائنات زوجند و
قسمتم چون خدای خود فرد است
مشتعل باختی! گلایه نکن
زندگی مثل تخته نرد است