آرام باش ماه من! این شب تمام شد
"این زخم کوچک دلم آخر جذام شد"
تقصیر ما نبود که با دست روزگار
ننوشته... نامه عاقبتاش والسلام شد
یادش بهخیر لحظهی اول که دیدمت
از فرط تو میان سرم ازدحام شد
یک لحظه بود برق نگاهت ولی... ولی...
از آن به بعد دلهرههایم مدام شد
ابری گرفت سهم تماشای ماه را
رویت برای برکهی ابری حرام شد
دیشب که قلب ثانیهها منجمد شدند
یلدا نشست و با دل من همکلام شد
آغاز فصل بخت زمستانیات سپید
اردیبهشت من! دگر آبان تمام شد
----------------------------------------------------
مصرع دوم تضمین از منزوی.