آقا علی اکبر علیه السلام
امشب میخواهم برای آقا شعری بگویم ولی نمیشود. اما چه میتوانم کرد، دلم در یک جا قرار ندارد ؛ بلند میشوم و وضو میگیرم...، نماز میخوانم ...و بعد از نماز دست به قلم میشوم ... گویا شعرم هم همنوای نماز و اذان است . به یاد آخرین اذانی که علی اکبر علیه السلام برای نماز صبح روز عاشورا دادند.
صندوق دل که بر سر قفلش گرفته زنگ
در وانکرد هرچه زدم درب خانه زنگ
هر در زدم که شعر بگویم روا نشد
تاریک بود و این گره کور وا نشد
از جا بلند شد به نمازت وضو گرفت
این استخوان محتقن، اشک از گلو گرفت
همناله اذان شد و شعرش سروده شد
با دست سبز و پاک تو قفلش گشوده شد
آماده سرایش دریای تشنه شد
جاری محبتش شد و هر واژه چشمه شد
نیت، هوای صبح خنک بر دلش نشاند
وین آتش نهفته دل را فرو نشاند
الله اکبر اکبرت آمد به قتلگاه
سبحان ربّ، ربّک از آخرین نگاه
موهاش شام تیره و در چهرهاش پگاه
بالابلند و مردمک چشم او سیاه
توحید یعنی آنکه خداوند ما یکیست
این گل محمدی شده یا اینکه او علیست
دارم شهادت اینکه محمد رسول ماست
او مصطفای صحنه میدان کربلاست
اشهد بانّ اینکه علی شد ولی، ولی
افسوس و وای و آه از این قوم، با علی
حیّ علی نماز تو طوفان کند به پا
وصف نماز یارم و ابهام واژهها
حیّ علی شهادت و جانم به لب رسید
غیر از درخت حسن تو دل میوهای نچید
حیّ علی که خیر عمل یاری پدر
شاعر ز وصف خیر عملهات دربهدر
قدقامتی که پل زده تا وصل کوی دوست
با خون او نوشته شده هرچه هست، اوست
الله اکبر این قد و قامت چه میکند
حیران و مست و واله و دیوانه میکند
غیر از جمال حضرت حق نیست لا اله
آبی به خیمه نیست نیا سوی خیمهگاه
بسمالله الذی هو رحمن هو الرّحیم
لبتشنهتر ز تو پدرت حضرت کریم
الحمدلله اینکه پدر کام من گرفت
آری زبان خشک مرا در دهن گرفت
آه ای شروع نقطه اوج کلام من
خونین ز خون فرق سرت واژگان من
تنها فقط خداست که مالک به یوم دین
بر کنده شده ز خاتم مولای ما نگین
تنها تویی به دل من و ایاک نستعین
حرفم برید قافیهام را شما بچین
ابروی تو کمانی و قامت چه مستقیم
این اهدنا الصراط من این راه مستقیم
از این کتاب نعمت حق دور ماندهاند
آنها که درس زندگی از او نخواندهاند
با قطعههای پیکر تو سبحه میکنم
ناقص اگر که بود قلم توبه میکنم
شعری که در بالا خواندید طرح اولیه شعرم بوده که در حسی که به شاعر دست میده اومده و طبعا دارای اغلاطیه که در خوانشهای بعدی باید اصلاح میشد اما چون این کار برای امام حسین علیهالسلام هست از دوستان میخوام که در تصحیح این شعر کمک کنندتا در ثوابش شریک بشیم ( برای نمونه دو جا از این شعر اشکال قافیهای داره) لطفا فقط انتقاد نکنید هرچیزی رو که نقد کردید یه چیزی به جاش پیشنهاد بدید.
با توجه به این مطلب که باید مطالب اجتماعی و سیاسی رو در قالب طنز بیان کرد
و همچنین به این دلیل که این اولین تجربه شعر طنز منه و اصولا به اینجورشعرا
دل نمیدم و قالبی که ازم دلبری میکنه قالب غزله پیشاپیش از همه
عزیزان به خاطر نواقص موجود تو این شعر عذرخواهی میکنم.
میرمهدیرضایینژاد
(یکی به نعل یکی به میخ)
از فضای تلخ تخریب سیاسی خستهام
من دهانم را به رسم سایت بستن بستهام
هفت کشته، بیستونه زخمی جوابش در کجاست؟
پاسخ همسر، جواب گریه مادر کجاست؟
مجمع تشخیص را با مصلحتبینی چهکار!؟
مصلحت در جای دیگر خفته غیر از این دیار
داوری گر میکنی در حیطه اخلاق باش
تا نیازد دست، دشمن بر محیط اغتشاش
میرحسین! با ما تو حرف از شرع و قانون میزدی
پند من را گوش کن اما به سبک احمدی
میر حسین (( من دوستت دارم)) به قانون بازگرد
گوش کن ورنه شکایت میبرم بر رهنورد
زن ذلیلی علت مصراع بالا آمدهست
یا تفاهم گر تصور میکنی لفظش بد است
شیخ اصلاحات ما باشد مخالف با دو زن
در لباس شیخی آخر حرف پیغمبر بزن!
سوخت ماشینهای ما از یک به دو افزوده است
چهار تا دائم، دگر صیغه خدا فرموده است
آن زنی که شوهرش مرده گناهش را بگو
راه غیر از این اگر داری برایش چاره جو
شیخ کروبی! دگر خوابت نبرد اینبار که
کن قبول این واقعیت، تو نداری یار که
از رضایی ما رضا هستیم باشد حق رضا
برخی از آرای او در توی صندوق مانده جا
احمدی! من از تو دارم انتقادات زیاد
با زبان سرخ، آخر میدهم سر را به باد
کار شورای نگهبان پس نگهبانی ز چیست؟
پس گذر از شرع و قانون نامهای در وصف کیست؟
بی خیالش چونکه وقت انتخابی شد تمام
نقد تو در وقت دیگر میزنم پس والسلام
نقد من هم بر سیاستهای غیر از دینتان
حرف من بر راه دنیاخواه کوتهبینتان
خلق را از توی دریا کرده در زندان تُنگ
ماکیاولی به پیش پایتان انداخت لُنگ