گل بود ولی باغ دلم را نشناخت
دریا شد و سهم این بلم را نشناخت
هرچند کتاب زندگی بود ولی
در دفتر دل رد قلم را نشناخت
اوقات زمانه ام سپر می گردد
بی تو تب عشق من شرر می گردد
بر درگه غیر تو اگر قلبم رفت
غمگین نشوی نرفته بر می گردد
با توجه به این مطلب که باید مطالب اجتماعی و سیاسی رو در قالب طنز بیان کرد
و همچنین به این دلیل که این اولین تجربه شعر طنز منه و اصولا به اینجورشعرا
دل نمیدم و قالبی که ازم دلبری میکنه قالب غزله پیشاپیش از همه
عزیزان به خاطر نواقص موجود تو این شعر عذرخواهی میکنم.
میرمهدیرضایینژاد
(یکی به نعل یکی به میخ)
از فضای تلخ تخریب سیاسی خستهام
من دهانم را به رسم سایت بستن بستهام
هفت کشته، بیستونه زخمی جوابش در کجاست؟
پاسخ همسر، جواب گریه مادر کجاست؟
مجمع تشخیص را با مصلحتبینی چهکار!؟
مصلحت در جای دیگر خفته غیر از این دیار
داوری گر میکنی در حیطه اخلاق باش
تا نیازد دست، دشمن بر محیط اغتشاش
میرحسین! با ما تو حرف از شرع و قانون میزدی
پند من را گوش کن اما به سبک احمدی
میر حسین (( من دوستت دارم)) به قانون بازگرد
گوش کن ورنه شکایت میبرم بر رهنورد
زن ذلیلی علت مصراع بالا آمدهست
یا تفاهم گر تصور میکنی لفظش بد است
شیخ اصلاحات ما باشد مخالف با دو زن
در لباس شیخی آخر حرف پیغمبر بزن!
سوخت ماشینهای ما از یک به دو افزوده است
چهار تا دائم، دگر صیغه خدا فرموده است
آن زنی که شوهرش مرده گناهش را بگو
راه غیر از این اگر داری برایش چاره جو
شیخ کروبی! دگر خوابت نبرد اینبار که
کن قبول این واقعیت، تو نداری یار که
از رضایی ما رضا هستیم باشد حق رضا
برخی از آرای او در توی صندوق مانده جا
احمدی! من از تو دارم انتقادات زیاد
با زبان سرخ، آخر میدهم سر را به باد
کار شورای نگهبان پس نگهبانی ز چیست؟
پس گذر از شرع و قانون نامهای در وصف کیست؟
بی خیالش چونکه وقت انتخابی شد تمام
نقد تو در وقت دیگر میزنم پس والسلام
نقد من هم بر سیاستهای غیر از دینتان
حرف من بر راه دنیاخواه کوتهبینتان
خلق را از توی دریا کرده در زندان تُنگ
ماکیاولی به پیش پایتان انداخت لُنگ