هرشب... برای موی تو تشبیه شب کم است
در وصفِ فخرِ آینه، ذکرِ نسب کم است
در حلقهای نشسته به ذکرت جماعتی
راحتطلب زیاد، ولی تشنه لب کم است
با خنده گفت: عاشق من! باز زندهای!؟
شرمندهام برای تو هذیان و تب کم است
حاشا «که از مقابل چشم تو بگذریم»1
بر ما قدم گذار... و باز این ادب کم است
این چندمین شب است؟ خدایا مدد بده!
ما را توان صبرِ نبودش عجب کم است!!!
-----------------------------------------------------------------
پس از مدتی دوری از شعر این غزل اومد رو زبونم.
1. اینم مال جناب حافظه